Wednesday, February 6, 2013

A*SH*N*A:MOHAMAD MOKHTARIمحمد مختاری

Mohamad Mokhtari
img:moj
خوره 
.
این حشره سایه ی کدام سکوت است ؟
خش خش یکبند از ذرات حرف چیزی برجا نمی گذارد
چرخش خشک خطوط را پاک می کند
غژ غژ میخ انگار بر صفحه ی فلز
وزوز یکریز در سلول های حافظه
همهمه ی آفتابی و هوای بدوی
از خلأ جمجمه سرازیر می شود تا مهره های ولرم
وز قلم پا بیرون می تراود
سوزی از اعماقی برمی آید تا پرتابت کند به اعماقی دیگر
وز ته غاری دوباره غیه برمی آید.
چیزی آیا شکست یا تنها در خود نشستی؟
سایه ی گرگی گذشت یا
گوش سگی تیز شد یا کلپاسه دندان هایت را شمرد؟
گنگی صوتی دنیا را برداشت
چشم فرومانده ات فروریخت
بر لبه ی ناگهان که به تهدید در شقیقه تابید
ترس کجا بود تا که پیشی گیرد از بهت؟
ساطوری تابید از یخ تا دو شقه ی حس
نیمِ دروغ اکنون در آفتاب ول ول می زند
نیمِ دیگر میگریزد هر سو تا مهجوری زبان را جایی حراست کند.
زوزه بکش دنیا از شر شرم راحت شده است.
جانور از پای سنگ صدا می کند
زوزه بکش که آسانی اکنون و مختصر
زوزه بکش پیش از کمبوجیه
زوزه بکش پیش از قابیل
زوزه بکش پیش از برگ انجیر
زوزه بکش پیش از گناه اول.
تاخته است و شتاب می گیرد حشره
می تاراند لب را سوراخ می کند واژه را می ترکاند قلم را می خورد حس را
می کوبد می روبد
شیشه به شیشه فلز به فلز آجر در آجر
خانه به خانه سیاه می کند دل را پوک می کند استخوان را
دلمه می کند خون را
جولان می دهد
شهر به شهر و هوا به هوا
باد به باد و فراز تا فرود
دور و فرا دور
های و هیاهو و هووو ... اوهوو ... اوو ... اوو

محمد مختاری
از مجموعه ی وزن دنیا 

No comments:

Post a Comment