Friday, September 13, 2013

A*SH*N*A:AREF GHAZVINIعارف قزوینی


 AREF GHAZVINIعا رف قزوینی 
A*SH*N*A
ابو القاسم عا رف قزوینی ,زاده ی ١٢٦١ خ .قزوین ,١٣٠٠ ق.
تا 
اول بهمن ١٣١٣ همدان 
مزار شاعر در آرامگاه بو علی همدان 








Tuesday, September 10, 2013

A*SH*N*A:MOHAMAD REZA NEMATIمحمدرضا نعمتی/ محمدرضانعمتی زاده

محمد رضا نعمتی MOHAMAD REZA NEMATI
زاده ی بوشهر
نام محمد رضا نعمتی زاده را به عنوان نخستین شاعر نیمایی جنوب ثبت کرده اند 
او همنسل منوچهر آتشی,شاعر دیگر بوشهری بود که بر نسل های جوانتر تاثیر فراوان گذارد 
 کتاب ها 
پس از سکوت ؟,١٣٣٥
فصل خاکستر,نشر شروه , ١٣٧٠
منظومه های تماشا ؟
لنگر برگیر ای به سا حل یا بند 
گردن کشتی به بند دریا بسپار 
بد رقه راه ما نه اشک نه پیغام 
کس ندهد بوسه کس نخواهد تیمار 


ترن

ترن سریع تر از توست
و روی ضربه ی بیست و چهار
میان شب
تو را به تونل تاریک می برد
و خواب
تمام چشم تو را می برد
و کرم
تمام جسم تو را می خورد
ولی ترن
به انتظار تو در ایستگاه می ماند.
،۱۳۵۲،از کتاب چاپ نشده ی منظومه های تماشا



محمد رضا نعمتی

شبهای با تو بودن
:
شب ها ی باتو بودن را
در غرقه ی بی خویشی
دریایم
بی پهنایم
و در کنار دارم مهتاب را
و از خود می رانم،
مهمان مرگ آسا
جادوی شب را
* * *
هر شب که من لهیب نفس های بی قرارت را
بر گونه های مشتاقم
احساس می کنم
با انفجار طغیان
طوفانی از نبوّت آخر زمان
در خونم دمیده می شود
آن گاه من
سرشار از خدایی قهار
می خواهم
تمام دریاها را بشورش وا دارم
و کوه ها ی ساکت را
از سکون قرون آزاد
به حرکت فرمان دهم
* * *
وقتی که در کنار تو هستم
من
شوریده ی بزرگ تمام اعصار
من
خاتم تمامی دیوانگان عشق
آری
وقتی که در کنار منی تو
وقتی که در کنار توام من
از زخم هیچ حادثه پروایم نیست
شوریده وار می رقصم
می رقصانم
دیوانه گونه می خندم
می خندانم
می شورم
می شورانم
می توفم
می توفانم
باد آوا از هوار نمی ایستم
رعد آسا از جدال نمی مانم
و با
عظیم ترین شاهبال
بر قله ی فسانه ای قاف
سیمرغ می شوم
حتی
با پروازی بالا
بالاتر
تمام سیطره ی کائنات را
در جاده ها ی مرمری کهکشان
تا دور تر ستاره سفر می کنم
* * *
ای مثل شعر وحشی من بیقرار
ای یار
اکنون که در کنار تو هستم
فردا با خدا قرار دیداری تاریخی دارم
زیرا
من
وقتی که در کنار تو هستم
هشدار
که خدایی دیگر
والاتر
در پهلوی تو نفس می کشد.

بندر بوشهر ـ

چهارم اردیبهشت یکهزار و سیصد و پنجاه و دو


Wednesday, August 14, 2013

A*SH*N*A:HAFEZ MUSAVIحافظ موسوی

Hafez Musaviحافظ موسوی 
A*SH*N*A
...
کتاب ها 
دستی به شیشه های مه گرفته دنیا ,زمانه ,١٣٧٥
ستر های پنهانی,سالی,١٣٧٨
شعر های جمهوری,ثالث ,١٣٨٠
...
عکس های فوری ,چاپ سوئد 
---
مرگ مثل یک دمپایی سفید 
زیر صندلی راحتی انتظار می کشید 
آنچه که اين سال‌ها اتفاق افتاد ماجرا را به جايی رساند که هر نوع کلمات قصار هم با شعر اشتباه گرفته شد. به واقع اين هم بر می‌گردد به وضعيتی که طبقه متوسط جامعه ما با آن درگير است. طبقه متوسطی که يک جنبش را پشت سر گذاشته است. تجربه‌های دردناکی را پشت سر گذاشته است و به يک چيز آرامش بخش نيازمند است. در حالی که به گمان من اين طور نيست. به گمان من واقعيت اجتماعی گاه آن‌قدر مبتذل و آزاردهنده است که به جای التيام بخشيدن به ارواح افسرده، چه بسا لازم باشد که خراشی به روح بدهد تا آن روح دوباره بيدار شده و به خودش بيايد.

Monday, August 12, 2013

MOJ TODAY CLASSISSISTS:NOZAR PARANGنوذرپرنگ

نوذر پرنگ Nozar Parang
Moj Today Classicists
تهران ,زاده ی ٢٠ اسفند ١٣١٦
تا ٢٢ مرداد ١٣٨٥
١٣ آ گست ٢٠٠٦ تهران
نوذر پرنگ از شعر نیمایی و چهار پاره آغاز کرد و به ترانه و غزل روی آورد
کتاب ها
فرست درویشان ١٣٦٥
آن سوی باد ١٣٨٣


چون بهار از سرزمین سبز جادوییش
جامه های نیک، رنگارنگ
ارمغان می آورد زی دشت های خالی و عریان.
وز نشاط عید نارستان،
پوستین سبز خود می افکند بر دوش.

وان تناور نارون های کنار کوه،
می تکانند از غبار برف بالا پوش.

هان و هان هشدار
ای سپهر تیرهء تا جاودان ها دور
وز حصار روز و شب مهجور
وی بهار روستا آرا
ای کهن پیرِ کهن آرا
آنقدر می مان
آنقدر می گرد
تا بر افتد رسم این بیداد
آدمی در بند و مرغ آزاد
 ---

گشوده مهر نهان پرده ی شباب از نو
نهاده نقطه ی آغاز شعر ناب از نو

شبم که شاهد حوری وشی است همچو خیال
ز هوش رفته در آغوش ماهتاب از نو

بریز ساقی زیبا می و بساز مرا
بگو که ساخته ام عالم خراب از نو

به باده نقش وجودم بشوی از بر خاک
بگو که ساخته را داده ام بر آب از نو

ز مسجدم به خرابات می کشد این مهر
دعای خیر که گردیده مستجاب از نو ؟

چنین که مهر تو می تابد از مدارج حسن
عجب نباشد اگر دل برد شتاب از نو

ببین که در دل نوذر چه آرزوهایی است
حضور فرخ یار و شب شراب از نو 


Sunday, August 4, 2013

A*SH*N*A:MASSUD AHMADIمسعوداحمدی



شعرفارسی:مسعود احمدی

ترجمه:کبری میرحسینی

هراس

ای کاش
انبوهی پرنده بودم
تا هر آن گاه که آرامشم را بر می آشوبند
همچون کلافی دود
به خود بپیچم و بر هوا شوم
وباز
بردرختی فرود آیم
در آرامشی دیگر

ترجمه:

قورخو
تکی
چوخلو قوش اولایدیم
هر آن دینج لییم پوزولارکن
بیر توستو کلفی کیمی
اوزومه بورولوب،گویه قالخایدیم
و یئنه
باشقا بیرآغاجا قونوب
یئنی دن دینجه له یدیم

A*SH*N*A:MAHMUD MOTAGHEDIمحمود معتقدی


Mahmud motaghediمحمود معتقدی 
A*SH*N*A
زاده ی ١٣٢٥ آمل 
به گوزن های تشنه 
چیزی نگو 
این همه ی ویرانی ست 
.
کتاب ها
فصل رویاهای گمشده , توسعه ,١٣٧٦
دستی میان پنجره و باران, چاپار ١٣٨١
عشق همچنان می تازد, چاپار, ١٣٨٠
مثل پاره های بامدادی,١٣٨٦
یک مهتابی دیگر با تو فاصله دارم,١٣٨٦
پاره های عاشقی, ١٣٨٧
پاره های ممنوع, ١٣٨٧
گزینه اشعا ر١٣٧٦ تا ١٣٩٠ ,مروارید, ١٣٩٠ 
---
می خواهم تو نیز بدانی 
:
با نفس ها پاییزی 
عشق را 
یکسر نثارت می کنم 
می خواهم تو نیز بدانی 
که پیشانی ماه 
به زودی ترک بر می دارد 
و جهان 
آبی تر از همیشه 
پرواز پرندگان را نظاره می کند 
می خواهم تو نیز بدنی 
با رویایی دلنشین 
به سوی تو پیش می رانم 
این دریا 
اما با گیسوی تو جهانی فاصله دارد 
باد بیدار را می شنوم 
که در سواحل تابناکش 
هنوز از چشمان تو عبور می کند 
می خواهم تو نیز بدنی 

Thursday, August 1, 2013

A*SH*N*A:JAVAD MOJABIجوادمجابی


Javad Mojabi
جواد مجابی

A*SH*N*A
جواد مجابی متولد ماه مهر ۱۳۱۸ ر قزوین
 شاعر, نویسنده, نقاش, طنزپرداز و روزنامه‌نگار
غيبت از صحنه

نمايش بدي بود از زندگي
اين همه بازيگركه دعوت شديد
ازتمامي دوران هاي به ياد مانده در جغرافيا
نتوانستيد واقعي را چون حقيقي بازي كنيد
تقصيري هم نداشتيد
جنازة حقيقت پيش ازحضورشما رفته بود از صحنه
داشتيد با كدام سايه عشق مي باختيد ؟
اين نه زندگي بود نه نمايش
نه ربطي به ما داشت حرف هاو كارشما
لابد انتظار همدلي هم داريد ؟
ما ادب به خرج مي دهيم اما
مي دانيم خودپسندي برهان ابلهي مي تواند باشد
بهتراست نمايش اين بار موضوعش مراتب بلاهت جمعي باشد .
10 اسفند 88 / تهران .

Tuesday, July 30, 2013

A*SH*N*A:MASSUD AMINI,M.RAVANSHIDم.روانشید



 م روانشید ، مسعود امینی ، شاعر و نویسنده.
  خرداد ١٣٤٥ ، آبادان ، ایران. ٢٩ می ١٩٦٦. مقیم سوئد



(...)


کابوس هایم در روز
کابوس هایم در شب
کابوس هایم در سنگ و ستاره / در سپیده و صنوبرِ سبز
کابوس هایم بر دریا می گذرد .


پارو بزن !
پارو بزن غریقِ تنها مانده
غریقِ بی هوازیِ لخت –

پارو بزن غریقِ فراموش !
غریقِ غافل از مرگ / غافل از زندگی .

مرغانِ بسیاری
ترانه ی دست و پاروهای خسته را
از اقیانوسِ لجوج
با خود حمل کرده اند –
حامله بر دریا
حامله بر خشکی ...


دریغا !
جهان سینه به سینه ی مرغ می رود
غافل از زندگی / غافل از مرگ .


همین است
همین است :
صدای آدمی را کسی
لا به لای پیراهنش نمی شنود دیگر .


کابوس هایم سینه به سینه چرخ می خورد ...

..............................................
م.روان‌شید
١٣٧٨تهران




Monday, July 29, 2013

A*SH*N*A:PARTOW NOORIALAپرتو نوری علا



Partow Noorialaپرتو نوری علا
A*SH*N*A
شاعر,نویسنده ,منتقد

tp-004-137x151.jpgPartow Nooriala was born in Teheran in 1946. She started writing classical poetry at the age of thirteen and was introduced to modern Iranian poetry by the age of sixteen. She married at eighteen, but continued her literary endeavors and her education despite the arrival of two children and the disapproval of her family. She acquired a BA in Philosophy and an MA in Social Work Management. Her first book of poetry, A Share of the Years, was printed and ready for distribution in 1972, but eventually banned by the Pahlavi regime for seven years. The ban was finally lifted during the 1979 Revolution. She moved to the United States with her two children in 1986. She is the author of Of the Eye of the Wind, My Earth Altered, With Chained hands in the House of Fortune, Like Me, and Mihan’s Future. None of her poetry has been published in Iran again. Aside from poetry, she is the author of numerous critical pieces on the role of women in art, literature and film of Iran. She was awarded the Best Critical Review prize by the Swedish publisher, Baran in 1996. She regularly appears on panels, lectures at conferences and provides television commentary. She is mentioned in the International Who’s Who In Poetry and Poet’s Encyclopedia, Tenth Edition 
-دیوار -

چند بار این دیوار راست را
تا نیمه بالا رفته باشم
خوب است؟
روی اش آفتاب ِ داغ نشسته و پشت اش حادثه ای.

تا نفسی بگیرم
مورچه ی سرخ بالداری راهم را می بندد؛
راه من اما
بستنی نیست که بلغزد وُ فروریزد،
در مسیری دیگر
جای پایم سبز می شود.


      
 هیس هیس ِ نجابت

پرتابِ نقل وُ سکه وُ پولک
سنجی که به هم می کوبند
و دَفی که در هوا می گردد
     دست به دست.
گفتم: - صدای پرتا بِ سنگ می آید.
گفتند: - نوای مبارک باد است این.

تلنگر سنگریزه
بر کاسه ی تار وُ سه تار
و هیس هیس ِ نجابت
در کاسه ی سر.

سنگ وُ غبار ارمغانم 
و سر ِ شکسته، پیچیده در تور.
خواستم بگويم: - ........
گفتند: - مبارک است پرتابِ این وصلت.
و خواندند: -  گِله گِی هات به سَرَم
                 واسه ی عروسی پسرم.

گلایه از که کنم؟
آن جا که مهربانی،
پنداری بیش نبود
پوزخند را بر پوزه هاشان ندیدم.
و در وَهم ِ تور وُ پولک وُ پودر
حاشا کردم سقوطِ سنگِ اول را.

در جدالِ طناب وُ گلو
دست و پا می زدم آن بالا
و بر تماشاگرانم
غسل واجب می شد.

وقتی پرواز ِ پرنده را
به خاک، می دوزَد
      پرتابِ سنگ و آجر،
وقتی طناب با گلو
       پیوند می خورَد،
دیگر چه فرقی می کند؛
چه عروسی ی عزا
چه عزای عروسی.
  
بهشت، ارزانی ی جلادانم؛                                                  
بگذار هِی به دور ِ خود                                           
بچرخند وُ بگویند:
- گُرگم وُ گله می برم.
و ندانند چه طور
ناخن هایم را سوهان می زنم                                   
به قصدِ چشم هاشان
تا خوب تر ببینند
بوسه ی عاشقانه ای را
که از یار گرفته ام. 

به عروسی ام بیا!
رودخانه هرگز نمی ایستد؛
برنمی گردد آبی که در آن
       تن شسته ام.
در شبِ صعودِ گیسویم
بوسه ی عاشقانه ی یار
حتا سیاهی ی قبر را
روشن کرده است.

لس آنجلس، اول دسامبر 2007     



با زبان تو...

تا ظلم ِ رفته  دیگر به یادم نیاید
به کشف زبانی يگانه و نو
در تو می نگرم.    

بر تو دست می سایم؛
به جستجوی گرمایی ازلی
در شيارهای زمین.          

با زبان ِ تو                                             
گردباد را وامی دارم
تا ردّ ِ ایام را بپوشاند
و باران را
تا فراخسالی بروياند.

با زبان ِ تو
معناهای پوک را
به باد می سپارم
و از ميان مفاهیم ِ شکافته
تک سیلاب های کوتاه ِ من و تو را                
تا بلندای کوه
فریاد می زنم.

تا ظلم ِ رفته دیگر نیاید
دلسپرده به آفتابی داغ                                          
شبم را
همين جا
بيتوته می کنم.
                          هشتم دسامبر 2007








partow nooriala's four springs
mojbook.com
*IRAN :
O MY NATIVE LAND!
FROM THE AGE OF MEMORY
I GREET YOU KNOW
LONG LIVE.
MY TODAYS
ARE YOUR CALANDAR OF WISHES
AFTER A LONG NIGHT
IN THE LIGHT OF AWAKENING
I SEARCH A FULL MORNING.
YOUR SONGS ARE
FLUTTERING OF A REBELLIOUS HEART
MY ROSE GARDEN
IS FUUL OF FLOWERS
WITH YOUR MEMORIES.
I AM ON MY WAY
TOWARDS YOU.
O ANCIENT MOTHER!
I CALL YOUR ETERNAL NAME
WITH EACH WORD.
tr.F.S.
from Partow Nooriala's Selected Poems,Four Springs
"THE POET IS REVIEWING AND RETELLING DISCOURSES OF WOMAN AND LOVE,AND PASSING THEM THROUGH A VARIETY OF FILTERS TO MAKE THEM CLEAR AND TRANSPARANT,AND DRAWS THEM IN IMAGES FROM DIFFERENT ANGLES TO MOVE ON.THIS AUTOBIOGRAPHICAL NARRATIVE, SAID FROM DIFFERENT SIDES IS ANOTHER WAY TO MAKE THE MYTH OF WOMEN AND TIME,TAKES A MORE SYMBOLIC AND COMPLETE SHAPE..."
from: f.s.'poetic of the time mythology,four springs,pp214-215
 Barresi ketab,4:13,spring 1372/1993,Los Angeles

partow nooriala's four springs
mojbook.com
*IRAN :
O MY NATIVE LAND!
FROM THE AGE OF MEMORY
I GREET YOU KNOW
LONG LIVE.
MY TODAYS
ARE YOUR CALANDAR OF WISHES
AFTER A LONG NIGHT
IN THE LIGHT OF AWAKENING
I SEARCH A FULL MORNING.
YOUR SONGS ARE
FLUTTERING OF A REBELLIOUS HEART
MY ROSE GARDEN
IS FUUL OF FLOWERS
WITH YOUR MEMORIES.
I AM ON MY WAY
TOWARDS YOU.
O ANCIENT MOTHER!
I CALL YOUR ETERNAL NAME
WITH EACH WORD.
tr.F.S.
from Partow Nooriala's Selected Poems,Four Springs
"THE POET IS REVIEWING AND RETELLING DISCOURSES OF WOMAN AND LOVE,AND PASSING THEM THROUGH A VARIETY OF FILTERS TO MAKE THEM CLEAR AND TRANSPARANT,AND DRAWS THEM IN IMAGES FROM DIFFERENT ANGLES TO MOVE ON.THIS AUTOBIOGRAPHICAL NARRATIVE, SAID FROM DIFFERENT SIDES IS ANOTHER WAY TO MAKE THE MYTH OF WOMEN AND TIME,TAKES A MORE SYMBOLIC AND COMPLETE SHAPE..."
from: f.s.'poetic of the time mythology,four springs,pp214-215
 Barresi ketab,4:13,spring 1372/1993,Los Angeles

...