Monday, July 20, 2009

IRANIAN WOMEN POETRY,OVERVIEW-2



ANTHOLOGY of IRAIAN WOMEN POETRY,OVERVIEW-2
modified March 2015 for the Month of Woman & Poetry of Women
KETAB MOJ
  کتاب موج
+
A*SH*N*A:Arshiv Sher No Iran
*FAKHR ADEL KHALATBARI,FAKHR OZMA ARGHUN   فخر عادل خلعتبری
 /فخر عظما ارغون    poet,journalist,teacher,feminist,member Society of Patriotic women,member Society of Women,Editor,Ayendeh Iran   آینده ایران
b sorkhab ,tabriz 1278/1896
d Washington,D C 19 march 1967/28 esfand 1345
also mother of poets : Simin Behbehani,Ghogha Khalatbari,Taraneh Khalatbari Sohrab
ملک را از خون خائن لاله گون باید نمود
جاری از هر سوی کشور جوی خون باید نمود
Traitor's blood should be shed and stain country's soul tulip red
It should run blood everywhere in country's run
from EGHDAM NEWSPAPER,
Ed;Abas Khalili Eghdam(Simin's Father
*SIMIN BEHBEHANI
for NEDA AGHA SOLTAN
You're neither dead nor will die
You'll always be alive
You've eternal existence
You're the voice of Iranian people





زیبا کرباسی
آهواره 37
دریا غرق می شود
زمستان 77

بهت و حیرت همین است
همین
خود این دره ست
همین طور با دهان باز
بر جا
خشکش زده
از هیبت این کوه

*MAHSATI GANJAVI,   مهستی گنجوی
b.475/1096 ,GANJEH,IRAN
d.539/1160
MAHSATI/MAHSATI ,meaning MAHBANU,and
GANJAVI or GANJEH'I meaning FROM CITY OF GANJEH,
She is considered as
THE FOREMOTHER OF PERSIAN/Iranian WOMEN POET.
Mahasti EXPRESSES HER LIFE IN ONE OF ROBAISwhich remained from her works:
WE CAN NOT BE HELD AT ARROW TIP
WE CAN NOT BE KEPT IN A DEPRESSING ROOM
ONE WHOSE HAIR IS AS A CHAIN
CAN NOT BE KEPT IN CHAIN AT HOME.


مهستی گنجوی
***********
بازار دلم با سر سودات خوش‌ست
شطرنج غمم با رخ زیبات خوش‌ست
دائم داری مرا تو در خانهٔ مات
ای جان و جهان مگر که با مات خوش‌ست




Mahasti Ganjavi
*FORUGH FARROKHZAD(1313-1346):


GIFT  هدیه
من از نهایت شب حرف می زنم
من از نهایت تاریکی
و از نهایت شب حرف می زنم

اگر به خانه من آمدی برای من ای مهربان چراغ بیاور
و یک دریچه که از آن
به ازدحام کوچه خوشبخت بنگرم  
I am talking from deep of the night
I am talking from deep of the darkness
And deep of the night
If you come to my house
Bring me a lamp
And a window
To look at crowd
Of a lucky alley


*PERSIAN WOMEN POETRY also WILL BE DISCUSSED HERE,
THROUGH AN EXPANDED MULTILINGUAL EDITION OF :
MORE FRUITFUL THAN SPRING,بارور تر از بهار
INTRODUCTION TO IRANIAN WOMEN POETRY ,مقدمه بر شعر زنان ایران
EDITED BY:
FARAMARZ SOLEIMANIفرامرز سلیمانی
* RABE'EH BINT KA'AB   رابعه بنت کعب
Lived during Samanian,contemporary to Rudaki(914-943?)

عشق تو باز اندر آوردم به بند
کوشش بسیار نمدم سودمند
عشق دریای کرانه نه پدید
کی تواند کرد شنا ای هوشمند
your love imprisoned me again to keep
this love a secret went in vain
love is a sea its coast you can't see
savvy can not swim this sea
*TAHEREH QURATEL'AYN(ZARIN TAJ)   طاهره قر ه العین
قر ه العین من ان میو ه دل یادش باد
که خود آسان بشد و کار مرا مشکل کرد
-حافظ

If facing you face to face
I will narrate fable of grief
In point by point
And word by word

گر به تو افتدم نظر
چهره به چهره رو به رو
شرح دهم غم تو را
نکته به نکته مو به مو  .....
*ZIBOLNESA MAKHFI   زیب النسا مخفی

.....
*PARVIN ETESAMI
  اعتصامی پروین


این که خاک سهش  بالین است
اختر چرخ ادب پروین است
this whose bed is the dark earth
is Parvin,the star of literary circle
from THE POEM ON PARVIN'S TOMBSTONE

*SHAMS KASMAI   شمس کسمایی
b 1262 Yazd
d 12 Aban 1340,Tehran
لحن اجتماعی شمس کسمایی و آوایی که برای آزادی زنان سر داده ،از این شاعر چهره مشخصی  ساخته است
شعر شکسته ی او با خط های بلند و کوتاه , همانند دیگرا شاعران پیش نیمایی مانند دهخدا و لاهوتی اما هنوز وامدار شعر کهن پارسی است و خود را با انقلاب نیمایی و شعر نیما همراه و همگام نکرده است
 


تا تکیه گاه نوع بشر سیم و زر بود
هرگز مکن توقع عهد  برا دری
تا این که حق به قوه ندارد برابری
غفلت برای ملت مشرق خطر بود
.
ان ها که چشم دوخته در زیر پی ما
در قفای ما مخفی کشیده تیغ تمع
مقصودشان تصرف شمس و قمار بود
.
حاشا به التماس بر اید صدای ما
باشد همیشه غیرت ما متکی ما
ایرانی از نژاد خودش مفتخر بود
شمس کسمایی چندی با همسرش حسین ارباب زاده در عشق اباد زیست (۱۲۸۸-۱۲۹۷  آنگاه به تبریز آمد و با تقی رفعت و جعفر نقوی خامنه یی در مبارزات اجتماعی و حشر و نشر شعری شرکت کرد  در مجله تجدد و ازادیستان قلم زد
نسوان مسلمان چون نقش به دیوار
ز وضع زمان بی خبر
بی خبر و بی حس و بی کار
دوشیزه ایرانی عقب از  قافله علم
در پیش رهش بادیه بی آب و پر از خار
این جامه خفت بکن از فخر به سر نه
ان تاج کیانی که تو را هاست سزاوار
هشدار اگر امت حاضر به حقیقت
....اسلام پرستی نبود پستی افکار
شمس پس از خودکشی تقی رفعت ،کشته شدن پسرش در جنبش جنگل و مرگ همسرش به سال ۱۳۰۷  ابتدا به یزد و سپس به تهران رفت و در ۷۸ سالگی در گذشت . از شعر های او دفتر کوچکی به جا مانده که چاپ عشق اباد است.



partow nooriala

*PARTOW NOORIALA, پرتو نوری علا    
also: DERAKHSHANDEH HAGHDUST
b.20 Aban 1325/NOVEMBER 11,1946 .TEHRAN
B.S.,PHILOSOPHY,UNIVERSITY OF TEHRAN
M.S.,SOCIAL WORKER,ALLAMEH TABATABAI UNIVERSITY,TEHRAN,1970
THOUGHT PHILOSOPHY IN UNIV.TEHRAN,1978
PUBLISHER:DAMAVAND,TEHRAN
IMMIGRATED U.S.,1986
LIVES IN LOS ANGELES
OEUVRES:
SHARE OF THE YEARS,GHOGHNUS,TEHRAN 1358/1979
OF THE EYE OF THE WIND,KANUN ANDISHEH,L.A.,1366/1987
MY EARTH ALTERED,TASVIR,L.A.,1372/1993
WITH CHAINED HAND IN THE HOUSE OF FORTUNE
ART AND AWARENESS,COLLECTION OF LITCRITS
LIKE ME,SHORT STORIES
HIHAN'S FUTURE,PLAY
FOUR SPRINGS,SELECTED POEMS IN FARSI&ENGLISH,SINBAD,L.A.,2004

partow nooriala's four springs
mojbook.com
*IRAN :
O MY NATIVE LAND!
FROM THE AGE OF MEMORY
I GREET YOU KNOW
LONG LIVE.
MY TODAYS
ARE YOUR CALANDAR OF WISHES
AFTER A LONG NIGHT
IN THE LIGHT OF AWAKENING
I SEARCH A FULL MORNING.
YOUR SONGS ARE
FLUTTERING OF A REBELLIOUS HEART
MY ROSE GARDEN
IS FUUL OF FLOWERS
WITH YOUR MEMORIES.
I AM ON MY WAY
TOWARDS YOU.
O ANCIENT MOTHER!
I CALL YOUR ETERNAL NAME
WITH EACH WORD.
tr.F.S.
from Partow Nooriala's Selected Poems,Four Springs
"THE POET IS REVIEWING AND RETELLING DISCOURSES OF WOMAN AND LOVE,AND PASSING THEM THROUGH A VARIETY OF FILTERS TO MAKE THEM CLEAR AND TRANSPARANT,AND DRAWS THEM IN IMAGES FROM DIFFERENT ANGLES TO MOVE ON.THIS AUTOBIOGRAPHICAL NARRATIVE, SAID FROM DIFFERENT SIDES IS ANOTHER WAY TO MAKE THE MYTH OF WOMEN AND TIME,TAKES A MORE SYMBOLIC AND COMPLETE SHAPE..."
from: f.s.'poetic of the time mythology,four springs,pp214-215
 Barresi ketab,4:13,spring 1372/1993,Los Angeles
*
زهره خالقی    ZOHREH KHALEGHI 
FROM THE BOOK OF POETRY: TO   تو 

*

AZAR KIANI   آذر کیانی 




















ثل همین تاریکی که می دود
تا به صبح برسد،می رسم؟
روی ماه، آخرین نشانی ام

روی خشک و سرد برگ ها
آهم، غبارم ایستاده است
روی ماه، تکرارم، روی شب
شال سیاهم و این دستهای پریده رنگ
شاید روحی را گرم میکند
خستگی هایم جای اش را به انتظار داده است.
تفاوتی نمی بینم
میان دهان باز کفش هایم
و آن ستاره ی صبح
که انتظار را به سالیان، چفت کرده است
و در انتهای این شب ایستاده است.
نامعلوم ام
روی زمینم؟
آسمانم؟
عجیب ترین صدا در این شب
همانی ست که نمی شنوم اش
آخرین نشانی ام
-----------------------------------

نامه
سلام
اول بگویم
این پاکت خالی ست
و تو نمی خوانی
خلاصه شده یی آن قدر
که دیگر در خوابم پیدا نمی شوی
پیراهن زمین عوض نشده
و تمبر باطله
هنوز عکس ماه است
که چمدان بسته
و روی خودش ایستاده است
کوچه از دیروز خالی ست
و خاک و خاطره
تیر چراغ برق را بالا نمی روند
این پاکت خالی راست می گوید
که دیگر کسی خودش را
درمن جا نگذاشته است
و این تنها اتفاقی ست
که اداره ی پست رسما اعلام کرده است
 
از کتاب "من به قرینه ی لفظی حذف شده است"

*

No comments:

Post a Comment