Friday, July 24, 2009

MOJ NAB/PURE POETRYموج ناب

تاریک که می آیم

از خَمانِ دل

زخمی از گلوی سپیده دارد

گیاهی

که خوابِ جوانه می بیند



ای ماه !

خراب که می شوم در یادها

دورترین ستاره

مرا می یابد و

گریه می آموزد.

()سیروس راد منش)

موج ناب
ر...توجه داری که چالنگی پای بیانیه شعرحجم امضا نکرده اما بر شعر رویایی اثر داشته است. او جزو شاعران موج ناب هم نبوده هرچند که بر شاخه مسجد سلیمانی آن تاثیری ژرف گذاشته است. چالنگی را البته می توان از شاعران دفترشعر دیگر به حساب اورد و او خودنیز به این نظرتمایل دارد
     MOJ NAB OR PURE WAVE WAS A TITLE MANUCHEHR ATASHI USED IN 1350'S/1970'S,TO CALL A GROUP OF MASJED SOLEIMANI POETS GATHERING AROUND AND INFLUENCED BY
HUSHANG CHALANGI.HORMOZ ALIPUR ALSO LIKE CHALANGI IS CONSIDERED The PIONEER OF THIS GROUP ,AND SIRUS RADMANESH AND ARIA ARIAPUR(HAMID KARIMPUR) ARE GOOD REPRESENTATIVE OF THEM.POETRY OF FIRUZEH MIZANI AND FARAMARZ SOLEIMANI PUBLISHED WITH MOJ NAB,ALTHOUGH SOLEIMANI PROPOSED THEORY OF MOJ SEVOM    موج سوم OR THIRD WAVE IN CONTEMPORARY PERSIAN POETRY. MIZANI ALSO STARTED PUBLISHING POETRY TO THE MOMENT OF KNOW
IN 1360'S/1980'S,an anthology of modern persian poetry.
OTHER POETS OF MOJ NAB ARE ALI MOGHIMI,MORID MIRGHAED,MOHAMAD MEHDI MOSLEHI,SEYD ALI SALEHI,YAR MOHAMD ASADPUR,ROSTAM ALAHMORADI,...
IN 1380'S/1990'S SALEHI REVIVED POETRY OF TALKS AND DIALOGUES ON THE BASIS OF OLD TEXTS , PROSE POETRY AND THEORIES OF NIMA YUSHIJ,
AND ASADPUR RETROSPECTIVELY CLAIMED HOLDING THE PIONEER POSITION OF MOJ NAB
see also:faramarz soleimani,s sirus radmanesh and poetry of pure wave
neveshta international/neveshta.org
excerpt in english will be available on this page
ازسال ۱۳۵۵ که سیروس و شعرهایش را در بازگشت به ایران شناختم او را یک انقلابی آرام یافتم که در پی نظم نمایشی واژه بود.در ذات واژه تقلا داشت و آن را در خیال واژه می کاوید.این دیدارها بیشتر در همان حلقه ی تماشا و مشابهان آن در تهران بود که تنها رنگ شعری داشت و هیچ انگ دیگری هم به آن نمی چسبید،مگرتوسط محفلیان کمکار و مصرف کننده که چشم دیدن آتشی وماننده های اورانداشتند.بعد هم که ناگهان همه انقلابی شدند و شعر را از یاد بردند یا مثل مهدی و یارمحمد رفتند سربازی و خاکی پوش شدند. در دیدارهای بعدی حس می کردم سیروس شاعر ناب از نظر فیزیکی بیشتر به واقعیت ها رسیده اما از نظر شیمیایی از آن بریده است.حساسیت هایش دیگر در یک دایره ی رآل-سور رآل و گاه خودکاردور می زد که او داشت آن رابه هرصورت استیلیزه و تیوریزه می کرد.اوج این برداشت ها در سفرم به پولاد مبارکه بود،در دیداری ناغافل که شاعر کولی حالا داشت واژه ها را نرم و دست آموز می کرد اما خود قصد رام شدن نداشت.بعد با هم رفتیم شهرکرد و چهارمحال بختیاری و نشست ها و شبگردی ها که گزارشی کوتاه از آن رادرنوشتا آوردم وباقی هم ماند تا بعد.در این آخرین دیداردراواخر دهه ۱۳۶۰ سیروس را به وسواس شعر بیشتردچار دیدم که شعرش و نگره هایش را صیقل داده بود اما از ارتباط و نقد ونظر دور می داشت.برخورد با ین مراحل نیاز به گردآوری آثار سیروس دارد و یاد داشت هایش ،که برضمه ی شاعر عاشقی همانند شهرام است تا فرصت دیداری دیگر دست دهد.شاید هم باعث شود همگنان و همراهان موج نابی به عرصه بیایندواز درون به این آثار بنگرند وشناختی تازه از او به دست دهند.فراترازنکوداشتها و به نوعی: ارجگزاری رهروان راستین شعر همروزگار ما..
ف.س.
برخی نوشتاهای اخیر در نشریات چاپی وطنی یا تارنماهای اینترنتی ، به علت عدم دسترسی به منابع و ماخذ موج ناب ، چندان اعتباری را پدید نمی آورد و مغشوش می نماید



«کتاب‌های فراموش‌شده‌ ـ 5»: «دل چه پیر شود، چه بمیرد» آریا آریاپور
[27 اسفند 1391، تهران امروز»]

آن سياره كه منم نمي‌افتد
صابر محمدي: از اولين و آخرين نوبت انتشار «دل چه پير شود، چه بميرد» تنها كتاب شعر آريا آرياپور و نخستين تظاهر رسمي جريان شعري موسوم به «شعر ناب» 32 سال مي‌گذرد؛ در اين 32 سال، گفت‌وگوها و اظهارنظرهاي متعددي درباره ماهيت فاعلان اين جريان صورت گرفته و هر كس به زعم خود نام‌هايي را زير عنوان اعضاي «شعر ناب» رديف كرده و در پس و پيش كردن آنها و اعتباردهي به برخي از آنها و جلب اعتبار از عده‌اي ديگر كوشيده است. برخي، نام‌هايي چون «يارمحمد اسدپور»، «هرمز علي‌پور»، «سيروس رادمنش»، «آريا آرياپور» و «سيدعلي صالحي» را به عنوان پنج نفر اصلي شعر ناب معرفي كرده و برخي از «هوشنگ چالنگي» در صدر آن ياد كرده و برخي نيز بر اساس ردزني بعضي مولفه‌هاي مشترك موجود در تعدادي از شعرهاي اين شاعران با شاعراني نظير «فرامرز سليماني»، «همايون‌تاج طباطبايي»، «مهين خديوي»، «محمدمهدي مصلحي»، «فيروزه ميزاني» و... يا بيشتر بر اساس مسجدسليماني‌بودن شاعراني چون «عليمراد موري»، «رستم‌الله مرادي»، «عزت قاسمي» و... اين نام‌ها را نيز به فهرست شاعران «شعر ناب» اضافه كرده‌اند؛ فارغ و غافل از اينكه اساسا اين عنوان (شعر ناب) به صورت كاملا تصادفي و در خلال معرفي كوتاهي از آريا آرياپور براي انتشار شعرش در مجله تماشا به سال 1354 توسط منوچهر آتشي به شعر او و بعدها به شعر گروهي از رفقاي او در مسجد سليمان اطلاق شده و فاقد هرگونه ارزش فراتاريخي و گروه‌كننده است. به‌راستي جز اين تلاشِ تاريخ ادبياتي در رديف‌كردن اسامي، كه بهره‌اي هم به شناخت بيشتر شعر اين شاعران نرسانده، چه كوششي در تحليل و تبيين مختصات و شناسه‌هاي نوعي از شعر ـ موسوم به «ناب» ـ كه البته هيچ مهم نيست چه نامي بر تارك آن تصادفا نقش بسته، صورت پذيرفته است؟ جز يكي، دو يادداشت و البته بازنشر الكترونيكي متن آن به كوشش امير حكيمي و فايل صوتي شعرها با قرائت ارژنگ آقاجري. البته در اين نيم‌ستون چهارصدكلمه‌اي هم نمي‌شود طرفي در اين رهگذر بست و تنها مي‌توان به فعالان شعر ناب پيشنهاد داد به جاي پرداختن به حاشيه‌هاي هميشه زنده پيرامون نام‌ها، طي پروژه‌اي با هدف بررسي يك مدخل مهم با عنوان شعري متفاوت در دهه 50 و 60 ايران از تاريخ ادبيات و حق‌گذاري‌ها و حق‌خوري‌هايش درگذرند و به متن آن بپردازند يا دست‌كم به بازنشر كامل و دقيق شعر نمايندگان مهم آن مثل همين «دل چه پير شود، چه بميرد» آرياپور بپردازند. «دل چه پير شود، چه بميرد» شعر سال‌هاي 1352 تا 59 آرياپور است و در سه قسمت گردآوري شده: هجده شعر از منظومه «آن سياره كه منم/ نمي‌افتد/ دل چه پير شود، چه بميرد»، 21 شعر از «گلي به انتحار خويش از برج ستاره مي‌نگرد» و شش شعر از «تنهايي يكليا و مصيبت‌كوشي». در سال‌هاي پس از انتشار «دل چه پير شود...» تنها چند شعر از آريا آرياپور كه نام شناسنامه‌اي‌اش حميد كريم‌پور است، در نشريات محلي جنوب، ماهنامه «نوشتا» و برخي سايت‌هاي ادبي منتشر شده است.


http://www.tehrooz.com/1391/12/27/TehranEmrooz/1137/Page/9/
 — with Faramarz Soleimani and 4 others.

سریا داودی حموله

تحلیل تاریخی پیدایش موج ناب و بررسی زمینه های ادبی فرهنگی و اجتماعی آن

الف:
تحلیل تاریخی پیدایش موج ناب و بررسی زمینه های ادبی فرهنگی و اجتماعی آن...
«...تمامی الفاظ جهان را در اختیار داشتیم وآن نگفتیم که به کارآید» شاملو
• موج ناب ابزار تفکر شعرناب:
هدف من در این مقاله کشف شاعران موج ناب نیست!بلکه بعضی اظهار وجودها! محل اشکال اند... اولین خاستگاه موج ناب،مسجدسلیمان اولین شهر نفتی خاورمیانه است و این جریان نشات گرفته از مسائل اجتماعی و سیاسی دهه ی پنجاه و آرمان های وعده داده شده... موج ناب بنا به ضرورت  پدید آمد آن هم به عنوان یک مرام و مسلک توسط نسلی که در گیرودار آرمان های سیاسی بودند؛موج ناب محصول تفکر نابی ها نبود؛ بلکه ابزار فکر آنها بود!تا نشانه های عینی آن در ساختاری منعکس و موجودیت پیدا کند..پس برآمدند، از دل این جریان نسخه ای بیرون بکشندکه با  اندیشه و تفکر آنها هماهنگ و سازگار باشد و تحت تاثیر آموزه های تئوریک مشغول  تکثیر زبان و مشق های ذهنی هم شدند. آن چنان که هر کدام در سایه دیگری لقب ناب گرفت! بعداز انقلاب دوباره به خاطر گریز از همان آرمان ها آن خط فکری را دنبال نکردند و برای آنها  انحطاط ذهنی پیش آمد که خود صید خود شدند. چرا که  ذهنیت خود را رها و  منفعلانه عمل کردند...گویی فرایند شاعری اشان در همان زمان  متوقف شد... البته در همان دوران شاعرانی به طور جدی شعر می گفتند که تا مغز استخوان آرمانگرا بودند!و به لحاظ لفظ و معنی توانستند روح بسیاری را به اعتراض وادارند... گرچه  ذهنیاتی را از هم اقتباس کردند و به مشترکاتی هم رسیدند؛ تا حدی که زبان  همدیگر را تقلید کردند؛ ولی دیری نپائیدکه در رویکردی به تفاوت و مشابهات های هم پی بردند!
پارادوکس  بین موج ناب و شعر ناب:
با ناگفته های بسیار در پرانتزعوامل زیادی دست به دست هم دادند تا کارهای تنی چند از شاعران جنوب که ذهنیت بومی-مدرن داشتند؛ به موج ناب تعبیر شود آن هم زمانی که موج ها حرف می زدند:
• نخست وجود حمیدکریمپور در مجله تماشا
• دوم منوچهر آتشی به عنوان خط دهنده ی فکری که البته این جریان خیلی فتواگونه نامگذاری شد.
• سوم  افت و خیزهایی اجتماعی و سیاسی دهه ی پنجاه
• چهارم حشر و نشر در یک جغرافیا مشترک و استفاده خلاقانه از فرهنگ و زبان بختیاری
• پنجم خودانگیختگی  و شیفتگی نسبت به امری آمرانه!
چرا موج ناب با حداقل معیار ها و مولفه ها  و با یکی دوشعر !! از هر شاعری نامگذاری شد؟ پیرامون موج ناب مباحث گوناگونی ارائه شده که گاهی باهم در تعارض اند.گرچه بیشترین  عامل شکل گیری و تکوین موج ناب دستاوردهای آرمانی بود؛ البته با یک سری بدیهیات زمانی !! که احتیاج به توضیح ندارد! بنا به اظهارات مختلف ؛ از جمله هرمز علیپور این جریان را نوعی شوریدگی ناخودآگاه گفته که (......اگر منوچهر آتشی نام موج ناب را  نمی گذاشت ما جرات نداشتیم به عنوان حرکتی از آن نام ببریم.....)
با این اوصاف بعید نیست ذهنیات نابی ها واجد نحله ی شعری نبود بلکه  دنباله رو جریان و جنبشی در راستای  تکوین و شکل دهنده آن بود...آن چنان که در بدو شکل گیری از سوی منتقدان بیشتر نقد اعتقادی شدند تا انتقادی... و به جای آنالیز کردن اثر به تحلیل صاحب اثر می پرداختند که نقد به نوعی تسویه حساب شخصی بود. گرچه در یک موقعیت فرهنگی مشترک  قرار گرفتنداما  نتوانستند همراه  دنیای آرمانی در زبان شعر تغییر  ایجاد کنند و هر کدام به راهی رفتند به طوری که به جز طرح یک سری تئوری ها، موجی باقی نماند! این شاعران چیری کشف نکردند با چاپ چند کتاب از این جریان فکری یا تفکر تاریخی در سایه موج ناب مخفی  شدند. دل چه پیر شود چه بمیرد(حمید کریمپور) بر سینه سنگ ها بر سنگ ها نام ها(یارمحمد اسدپور)،نرگس فردا(هرمز علیپور) سید علی صالحی و سیروس رادمنش با شعرهای پراکنده در مطبوعات آن سال ها راهیان موج ناب لقب گرفتند...از دهه ی شصت تا کنون نابی ها جریان های ادبی  مختلفی را تجربه کردند.آیا دوباره دنبال حامی بودند که ذهنیت آنها را مانور دهد یا دلزده از جریان های قبلی؛ به فردیت ذهنی فکر کردند؟!
• «موج ناب» و «شعر دیگر»:
در دوره ای«موج ناب» و «شعر دیگر»  داغ ترین بحث روز بود.هر چند شاعران «شعر دیگر» گوشه گیر و آرام؛ موج نابی ها پر حرف و جنجالی اند. از نظر مولفه ها و موتیف ها «شعر دیگر»و «موج ناب» نسبت نزدیکی با هم دارند...با زبان شعری مدرن که در لحن یکی هستند وذهنیت نوستالژی مشترک بین آنها ایجاد همگرایی می کرد. اما از لحاظ وجه تاریخی و اجتماعی شاعران «شعر دیگر» مدرن تر از موج ناب بودند...البته عدم تمایز بین این دو جریان گاه باعث بدفهمی ها می شد!عده ای از منتقدان موج ناب را متاثر از « شعر دیگر» نمی دانند بلکه آن را جریان دیگری دانسته اند؛.بنا بود موج ناب در«شعر دیگر» معرفی کنند که نشد؛بعدها سعی شد«شعر دیگر» در«شعر حجم» حل شود؛باز هم با مخالفت بعضی شاعران «شعر دیگر» این اقدام عملی نشد... شکی نیست به زور شمشیر هم نتوانستند «شعر دیگر» را شرح  و بسطی دیگردهند و موج ناب را به «برادر خواندگی» قبول کنند. زیرا زمانی شاعران «شعر دیگر» الگوی ذهنی موج ناب بودند!! و یا به زبان دیگر همه ی آن موج ها ریشه در «شعر دیگر» داشت؛پس برداشت های مختلفی بین منتقدان بوجود آمد.موج ناب ها  بعد از انقلاب سکوت کردند  و منتقدان بیشتر با نگاه منفی به آن نگریستند، زیرا در دل بحران های دهه ی پنجاه آنها در پی ایجاد نظام نوینی بودند... پس بر اساس شرایط تاریخی و آرمانی تحلیل و تفسیرهایی صورت گرفت؛ تا خواننده برداشت های خود را از اثر داشته باشد.ایجاز،ایهام ،ابهام و بازآفرینی های حماسه و اسطوره و تغزل  و باز معناهای طبیعت گرایی باعث رشد زبانی این موج شد ... درسته که هر کدام قرائت خاص خود را داشت ولی  در زمینه ی نگره های شعری نظرات متفاوتی ارائه گشت و در پناه ادبیات مرام های عقیدتی به صحنه ی  جدال  تبدیل شد، که گفتمان غالب مصاحبه ها برای ورود به چالش ادبی بود!
• وجه افتراق و اشتراک زبانی «موج ناب» و «شعر دیگر»:
در سفر پیدایش باب 11 آیه 3 تا 7 آمده است که قوم بنی آدم گفتند؛بیایید برجی بنا کنیم تا سر بر آسمان بساید و گاه قادر شویم به ساحت ربوبی سر بر افرازیم،خداوند در پاسخ این ترفند گفت نازل شویم و زبان این قوم آشفته گردانیم تا سخن یکدیگر بشنوند اما نفهمند... همچنان که کارگروهی  موج نابی ها اوایل زیبا بود!ولی بعد از جوانمرگ شدگی و افول و گسست  به تعطیلات تاریخی رفت ... و اعتقاد به فردگرایی و مالکیت شعر تحریفی در اعتقادها بوجود آورد زیرا از محورهای اساسی مدرنیته فردگرایی بود!البته موج ناب ها تحت تاثیر  اندیشه ی«شعر دیگر» بودند؛پس آنها فقط در نام ها متفاوت گشتند :
• سید علی صالحی با همان ماهیت خطی و روایی؛ زبان شعری دهه ی هشتاد ایشان  تفاوت چندانی با دهه ی شصت ندارد!
• هرمز علیپور با روحیه تجربه گرایی بارزکه  بیشتر جریان های شعری را تجربه کرده است!
• یارمحمد اسدپور با مصاحبه های پرمرثیه، بازتاب دهنده اصلی موج ناب...درشعرهای جدیدش  تصاویرناامید کننده ای از جهان و مافیه دارد.
• سیروس رادمنش و فخامت زبانش؛ با تصاویر انتزاعی ساختاری مبتنی بر زبان دیالکتیکی فراتر از ناب بوجود آورد.آنچنان که  شعر ش در جرگه ی «شعر دیگر»قرار می گیرد.
• حمیدکریمپور که موج ناب مدیون تلاش های بی شائبه ایشان در  تکوین و شکل گیری است!
وجه اشتراک و افتراق  مولفه ها نشان می دهد که  سخن گفتن ازموج ناب بدون «شعر دیگر» غیرممکن است!شاعران موج ناب به عللی رغبت نداشتند در جرگه ی «شعردیگر»قرار بگیرند....هوشنگ چالنگی،مجید فروتن،بیژن الهی،فیروزه میزانی،فرامرزسلیمانی،بهرام اردبیلی،پرویزاسلامپور،محمدشجاعی،محمد مهدی مصلحی...با شعرهای مضمون گرا که از یک آبشخور سیراب می شدند. «شعر دیگر» قدمی فراتر از موج ناب طی کرد.با خوانش «زنگوله تنبل» چالنگی و «صدای دیگر»فروتن  و بعضی شعرهای کتاب(شعر به دقیقه اکنون)فیروزه میزانی و محیط... می توان به دوره ی خلاقیت ادبی شاعران «شعر دیگر» در مطبوعات آن زمان پی برد.گرچه زبان موج ناب و شعر دیگر زبان کشف و شهود است ولی  بین حامیان  هر دو طیف تضاد های فرمی  و زبانی بود! زبان شعری  بین موج ناب و «شعر دیگر» نسبت دیرینه بود ؛زیرا این زبان از آستین مشترک گروهی بیرون زد و ریشه در شناختی آگاهانه داشت... ولی متفاوت بودن آنها  از منظر تصویر های ذهنی ؛ حس آمیزی ؛ ترکیب های  ذهنی پیچیده و اندیشیدن در موقعیت خاص بود.شعری که قرار دادهای ذهنی آن دوره را به هم ریخت. نابی ها هنوز هم به نقش ارجاعی زبان توجه دارند که نشان از  هویت مضطرب و معلق دارد! اگر محتوا را خواننده می آفریند که چنین است ؛ وسوسه جریان های شعری باعث شد که موج نابی ها تصمیم به  رفتن از این جریان بگیرند، نقطه عزیمت آغاز شد و نه این که مدرن تر شدند بلکه باعث شد عده ای  ذهنیات هم را غرغره کنند،گرچه با رفتن به راه دیگر سعی کردند شاخ غول دیگری را بشکنند.از وجوه بارز موج ناب هاکه هنوز هم جریانهای ادبی را تجربه می کنند؛ ولی بانیان این جریان برای حذب و جلب مخاطب؛ذهنیت خود را به ورطه ی کشاندند... گویا  ساختارشکنان  این جریان هنوز هم می خواهند بر شعر حکومت کنند!
• چیستی ها و بایستگی های موج ناب:
موج ناب از منظر روان شناختی(ناخودآگاه) و جامعه شناختی(سیاسی و اجتماعی) و زیبا شناختی(ساختار تاویلی) فضای تاویل را بسط می دهد. البته زبان فرهنگی این جریان را نمی توان انکار کرد.موج ناب دارای بن مایه و شایستگی های اقتدارگرایانه است که زبان در آن  حرف اول را می زند . آنچنان که زبان ارجاعی باعث شده هر دالی دوسه اندیشه را بیان  کند. زبانی که در خدمت معنا ست وخواننده با خوانش این زبان از« معنای پنهان متن» لذت می برد؛ناگفته نماند نامگذاری موج ناب به ترکیب زبان آنها داده شد... زبانی که می اندیشد؛ حرکتی متفاوت و زبان چند پهلو با معنازایی مفاهیم درونی و پیچیده ذهنی، دلالت های معنایی، حس زیبا شناسی ،لحن ، احساس و سبک و درون مایه منحصر به همان دوره است.موج ناب با  نگرشی زیباشناسی به هستی و جهان و ماهیت انسان؛ تا حدی باعث اقتدار زبان شد. آیا در حوزه ی مباحث تئوریک  برای بومی شدگی و جهانی اندیشی توانستند فضایی از ادبیات را اشغال کنند؟تغییر در شکل نوشتار باعث  بروز جریان های ساختار شکنی و  افول و گسست شد که  امروز فقط یک جاپا از آن مانده است.آنها ذهن خود را محبوس کردند و به زبان نامتعارف و ایستا رسیدند. بعد از فروپاشی موج ناب توسط مدعیان آنها  ضد فرم عمل کردند...در این نوع شعر زبان اهمیت  بیشتری دارد با چاپ کتاب هایی با تجربه های شعری دیگر به تخریب زبان پرداختند و  علیه زبان بلند شدند... اگر بپذیریم که ادبیات محصول دوره است  پس لب و اساس خوانش موج ناب  کشف زبانی است؛زبانی که بستر موج و جریان ها را تثبیت کند و قابلیت تکثر معنایی داشته باشد؛ .پیچیدگی های زبانی با استفاده از تشبیه ،استعاره، ایجاز ... که در این جریان  زبان حکم یک اتفاق را دارد. زبانی که با رویکردی هستی گرایانه؛تلفیق حماسه، غنا و اسطوره به صورت بندهای مجازی در محورهای استعاره،مجاز و کنایه شکل گرفته است. فرایند شکل گیری که از  نظر ظرفیت و پیچیدگی و تعقید لفظی از قدرت تاویل بالایی برخوردار است. با بسامد مشترک، ایجاز، ایماژ و انرژی نهفته دربعضی کلمات و ترکیبات ... نابی ها فضا ، زمان ، لحن را با ترکیب کردند.آیا در موج ناب محتوا در فرم تجلی  یافت یا فرم در محتوا؟ یا فرم و محتوا به هم آمیختند تا لذت متن بیرون آید!
• آسیب شناسی موج ناب:
موج ناب دیدگاهی تراژیک بود... آنهایی که فرصت سر برآوردن  پیدا کردند،هیچگاه در پی نوشتار گزاره های تئوری و مولفه ها برنیامدند وبا عکس العمل های ضد نقیضی روبرو شدند. چرا این عده  نتوانستند در بدنه ادبیات نفوذ کنند؟برای ملموس کردن دامنه ی این  تعریف باید گفت؛ طرح کلی موج ناب را حمید کریمپور ریخت و طبق این اجازه ی تاریخی آنها با مصاحبه های گوناگون توانستند خود را به ثبت رسانند اما مبانی تئوریک آن را مطرح نکردند و نتوانستند بیش از 35 سال!! در  راستای ذهنیات خود بیانیه ای صادر کنند. آیا اسباب بیان برای نوشتار بیانیه نداشتند؟قبل از بررسی عوامل این ناتوانی گریزی به بیانیه و مانیفست های آن دوره بزنم.  شاعران این جریان در خلاقیت و نبوغ هم ارز و یکسان نیستند ولی  موقعیت شعر را  در جامعه آن روز  نشان می دهند اما  از نظر مولفه و موتیف ها شعر دیگر و موج ناب و شعر حجم با هم  نسبت نزدیکی دارند؛ ولی از شعرهای قابل تامل«شعر دیگر» و « موج ناب» و «شعر حجم» نمی توان چشم پوشید  یا منکر شد؛ در این حیطه افرادی با اندیشه ی سترگ شعر سرودند و همان دوره هم مورد ستایش قرار گرفتند...آنهم به  قصد ابداع زبان که  بدون اغراق خواننده گاه دچار سحرزدگی می شود، آن چنان که شعرشان جدی تر ازخود آنها سربرآورد................... ( ناگفته نماند موج ناب در ادبیات داستانی جنوب دهه ی پنجاه هم وارد شد؛ علیمراد فدایی نیا که جز داستان نویسان فرم گرا بود و اولین کسی که در این جرگه قلم زنی کرد و ایشان با وجود ناب بودن مانیفست شعر حجم را امضاء کرد! در خصوص نبود تئوریزه موج ناب باید گفت: در همان سال ها یدالله رویایی با نوشتن «بر سکوی سرخ» مانیفست شعر حجم را نوشت...از این گذشته  قبل از همه ی اینها «ارزش احساسات» نیما نوعی مانیفست در تئوریزه کردن شعرنیمایی بود...........)
 با همه ی اشتراکاتی که در زبان و بیان داشتند.در ابتدا این اندیشه ی  زیبا شناسانه رنگ چالش به خود گرفت. شعری که در تئوری های هرمنوتیک خوب پیش رفت.شرح و بسط سخنرانی ها رساله ای معتبر بیرون ندادند تا سندی شود بر موج ناب ...روند حرکت موج ناب به نوعی «تزریق اندیشه» بود. غیرمنتظرگی انقلاب سبب آسیب به ذهن و زبان نابی ها شد تا امروز هم منتقدان مخالف و موافق این جریان در صدد تغییربرآیند برآمده اند نه کشف ؛متاسفانه متوجه این پارادوکس ها نشدند و  استعدادهای بسیاری در نظام ذهنی نابی هاگم شد.آنها در پی متفاوت بودن برآمدند.اواخر دهه ی پنجاه خبردار شدند که فانوسی مشترکی در دست دارند؛کسانی که قرار بود بومی باشند و جهانی شوند!آیا این توانایی و قابلیت را یافتند که شکل نویی از ادبیات را بیافرینند؟! یکی از بزرگترین انتقادها که به ناب ها شد تاکید بیش از حد به رسمیت بخشیدن به رویکرد موج ناب بود... چرا که  هنوز اختلاف بر سر «کی بود؟کی بود؟»هست...آیا نمایندگان این جریان با گفتن مکرر« ما فقط ما بودیم» خواستند این موج  را انحصاری کنند یا این خود انگیختگان هدفی جز بزرگنمایی موضوع ندارند؟! با این همه تاکید و  تیترهایی نظیر ما پنج نفر بودیم... ما شاعران موج ناب بودیم... ما فقط ما بودیم! که سعی کردند بعضی ها را در روایت های خود حذف کنند.آیا آنها در برابر یک امر آمرانه یا یک انتخاب قرار گرفته بودند؟بی توجه به تحلیل های مخالف و موافق این جریان...چرا موج ناب با یکی دوشعر از هر شاعری این جریان شکل گرفت؟شاید استقبال شتاب زده ای بود. گرچه توانمندی های ذهنی و گروهی در تکوین موج ناب تاثیر بسزایی داشت... نحله های شعری بازتاب از تلفیق های آرمانگرایانه بود؛ در آن زمان جامعه به سمت حرکت های آرمانی پیش می رفت؛ و به طرح تئوریک نپرداختند...تشخص تازه ای به فرم و محتوا دادند.آن نوزایی اول در حوزه ی اندیشه و سیاست اتفاق افتاد که در مراحل بعد وارد ادبیات شد... در این سال های بعد از خاموشی!!  آنقدر با مصاحبه های جورواجور  و بیش از حد به اظهار نظر پرداختند که موج ناب را به خطر انداختند؛ آنچنان از نمایندگان موج ناب مصاحبه خوانده ایم؛شعر نخواندیم... آیا این اظهار وجودها سوگنامه ای برای موج ناب و اهداف از دست رفته است؟آنچه هم به شکل بسته مطرح کردند،نوشتند و مصاحبه کردند؛ بیشتر دفاعیه بودکه جای تامل دارد. این انتقاد وارد است که چرا مدعیان این جریان در طول سه دهه مانیفستی ارائه ندادند؟ تا کنون پاسخی در خور به پرسشی داده نشد تا حداقل  ناب پرست ها از  تردید و شبهات رها شوند ...گویا این بازی پایانی ندارد! ............سریا داودی حموله

No comments:

Post a Comment