Wednesday, December 26, 2012

فرامرزسلیمانیA*SH*N*A:FARAMARZ SOLEIMANI


فرامرز در بیان هر كلمه این شعر انگار لبریز از شور و عشق...تمام احساس های نارنجی جهان در سروده او موج می زند و گویی یك عضو وفادار نهضت شور و عشق است ..شعر از نهان وجود شاعر می جوشد و رعد آسا از درون دل و جان او بیرون می ریزد..عشق تمام آب و هواست ..بی آب و هوا نتوانیم ...نتوانیم..عشق به پایان نمی رسد ..ما به پایان می رسیم..سرزمین عشق پهناور و همیشه خورشید دارد
كتایون

روزی نمی گذرد
که بی تو می گذرد
مثل پرتوی از موج فردا
که بار آفتاب را
بر شانه هاش می برد
پیش پای شب
پس پیش از غرو ب
دمی توقف کن
پشت پنجره ی پلک هام
و با من زمزمه کن
تا
روزی نمی گذرد
که بی تو می گذرد
فرامرز سلیمانی


  • Faramarz Soleimani سپاس کتایون جان.حالا که این هاراگفتی گویی شوری بیش به عشق و عشقی بیشتر به شور پشت پنجره ی پلک هام می خواند مثل نگاهی به همین سلف پرتره که یادآور دو دهه ی پیش تر است و خاطره یی به سیاه و سپید روی فیلم ، که دیگر ناستالژیایی دور و دراز گشته است.همچنین ممنون از دیواری که پای آدم را به دام می کشد وخاموشی را به گفت می آورد.دست مریزاد ای عاشق !

No comments:

Post a Comment