Thursday, December 13, 2012

A*SH*N*A:MORTEZA MIRAFTABIمرتضا میرآفتابی


نعره می کشم :
١
پدرم همیشه خواب بود و نشأه 
مادرم همیشه بیدار و بر سر کار 
منم 
میراث خور بیداری و خواب 
زهرناک و سپیده 
آی 
زنهای بیدار 
من از سر زمین شگفتم 
که گاه زیاد می خوابم 
و گاه نعره می کشم...
من فهمیده ام   دانسته ام به تمامی 
که در خانه های یک - یک شما 
پرستار ، مخلص   پیشخدمت شما باشم 
مرا بخوانید 
با آواز بخوانید 
٢
ظرف های شما ،رخت های شما 
حرف ها ، فکر ها 
اندیشه های من 
باید همه را بشوریم 
همه را 
همه...
و آن ها را که پوسیده است 
به قعر جهنم دفن کنیم 
و پیراهن ها و فکر ها و دانایی ها 
رختخواب ها و پرده های سحر را 
در هزار چشم بشوییم 
آنگاه رهایی 
به بند-بند جانمان آویزان کنیم 
در آفتاب بهاری ،رو به نسیم و آفتاب...

No comments:

Post a Comment