Thursday, January 31, 2013

محمدعلی سپانلوA*SH*N*A:MOHAMAD ALI SEPANLU


mohamad ali sepanlou

صدایم را در ضبط صوت حبس کن
این آواز خراباتی
برای غروب تنهایی است
هنگام سرما و بادی
که چتر کافه های زیر پایت را می لرزاند
بامدادهای خکستری
که پشت پنجره ات ژاله یخ می بندد
بشنو ، بشنو ، بشنو
تو را خوانده است
برای تو که نام تو ، اندام تو، پیغام تو عشق است
آن وقت می توانی
مثل سال هایی که همدیگر را نمی شناختید
از پله ها فرود ایی
قهوه ای بنوشی
و کلمات ترانه را
با بخار شیرین دهانت
در هوا پرواز دهی

محمدعلی سپانلو
رضایت
تو ساعتی تو چراغی /تو بستری تو سکوتی/چگونه می توانم/که غایبت بدانم/مگر که خفته باشی در اندوه هایت/تو واژه ای تو کلامی/ تو بوسه ای تو/سلامی/چگونه می توانم که غایبت بدانم/مگر که مرده باشی در نامه هایت/تو یادگاری تو وسوسه ای تو گفت و گوی درونی/چگونه می توانی که غایبم بدانی/مگر که مرده باشم من در حافظه ات/بهانه ها را مرور کردم/گذشته را به آفتاب سپردم/به عشق مرده/رضایت دادم/یعنی/همین که تو در دوردست زنده ای/به سرنوشت رضایت دادم/ محمد علی سپانلو / ژالیزیانا

No comments:

Post a Comment