Monday, January 28, 2013

کمال رفعت صفایی A*SH*N*A:KAMAL RAFAT SAFAI


«پياده» 
کمال رفعت صفایی
:
ماه کجا بتابد
تا
تصویر خویش را بیابد؟
در هراسی که می وزد
آب و آیینه و چشم
تیره می شود
در غباری که می وزد
این چه جهانی ست؟
شماری وحشت می آفرینند
و بی شمارانی
نماز وحشت می خوانند
گم شوید!
زیرِ تمام سنگ هایی که بر ما فروبارید
گم شوید!
من اگر به بیابان بدل شوم
شهروندِ شما نخواهم شد
تمام عمر
در قفای خود
صدای از هم شکافتن هوای پروانه ها را می شمارم
تا در واپسین روز
طنین تندر در من بال بگشاید
گم شوید!
نفرت
جاده ای ست
که گام به گام ساخته می شود.
گم شوید!
آه
تا پهلو نگیرم
برسنگ شنا می کنم
فصل شکار چه طولانی ست!


از کتاب «پياده» ١٣

---
گُم شوید
زیر تمام سنگ هائی که بر ما فرو بارید گُم شوید
من اگر به بیابان بدل شوم
شهروند شما نخواهم شد 
من کشف کرده ام 
عشق
وقت مرگ
همچون عقابی از کاکلم صعود می کند و می رود

این که بر گرد خورشید می چرخد
زمین نیست
جنایت است.

کمال رفعت صفایی

.. -١١  آوریل ١٩٩٤ پاریس 

این که بر گرد خورشید می چرخد
زمین نیست
جنایت است.

کمال رفعت صفایی

No comments:

Post a Comment