Monday, August 27, 2012

DAMAVAND محمد تقی بهار: قصیده دماوندیه


محمد تقی بهار ،ملک الشعرا ،واپسین باز مانده شعر کهن ایران بود .قصیده دماوندیه نمونه بارز کار این  سیاستمدار و وزیر فرهنگ محمد رضا شاه پهلوی  و شاعر پیش نیمایی است 
ای دیو سپید پای در بند!
ای گنبد گیتی! ای دماوند!
از سیم به سر یکی کله‌خود
زآهن به میان یکی کمربند
تا چشم بشر نبیندت روی
بنهفته به ابر، چهر دلبند

با شیر سپهر بسته پیمان
با اختر سعد کرده پیوند
چون گشت زمین ز جور گردون
سرد و سیه و خموش و آوند
بنواخت ز خشم بر فلک مشت
آن مشت تویی تو ای دماوند!
تو مشت درشت روزگاری
از گردش قرنها پس افکند
ای مشت زمین! بر آسمان شو
بر وی بنواز ضربتی چند
نی نی، تو نه مشت روزگاری
ای کوه! نیم ز گفته خرسند
تو قلب فسرده‌ی زمینی
از درد ورم نموده یک چند
شو منفجر ای دل زمانه!
وآن آتش خود نهفته مپسند
خامش منشین، سخن همی گوی
افسرده مباش، خوش همی خند
ای مادر سر سپید! بشنو
این پند سیاه بخت فرزند
بگرای چو اژدهای گرزه
بخروش چو شرزه شیر ارغند

محمد تقی بهار
ملک الشعرا 

No comments:

Post a Comment