Wednesday, October 10, 2012

کلاسیک های معاصرA*SH*N*A

*پرویز خائفی 
١٦ آذ ر ١٣١٥ شیراز 
...

......................
نه ..نه .. نمیتوان دلم را کُشت
این دل ، زترانه های انگورست.
با سانحه ی سیاهِ یک سیلاب
هرچند زآشیانِ خود دورست-
در هر نفس ، از ستاره می گوید.
با شاخه ی شادمان ِ شبنم زاد

با خاطره ی خمیده ی خونین
از عاطفه ی بهاره می گوید.


نه... نه... نمی توان دلم را کُشت
این سینه وُ این ترانه و ُ آن مُشت.

رضا مقصدی

No comments:

Post a Comment