Saturday, June 2, 2012

SIMIN BEHBEHANI/HOSSEIN MONZAVI

سیمین بهبهانی 

پنجره ها بسته اند
عشق پدیدار نیست
دولت بیدار هست
دیده بیدارنیست
یار چوبسیار بود
دل سریاری نداشت
لیک دگر یار نیست
زلف سیه کار من
بس که گرفتار سوخت
جمله خاکسترش ماند و خریدار نیست
خیل وفاپیشگان از بر من رفته اند
جزهمه انکار من آن همه را کار نیست
حلقه بگوشان چرا
ترک ادب گفته اند
جزهمه انکار من
آن همه را کار نیست
آن همه شرم می برند
تا بفروشند به غیر
بنده بی شرم را رونق بازار نیست
ای غم بسیارمن یار من و یار من
باش که غدار دل غیر تو دریاد نیست
ای دل دیوانه خوعمر تبه کرده ای
لحظه چو گم شد مجوی
آب روان را بجوی
صورت تکرار هست
معنی تکرار نیست

 Hosein Monzavi,lyricist
1325-1383

Monzavi's tombstone 
Zanjan,Iran

خیال خام پلنگ من به سوی ماه جهیدن بود و ماه را ز بلندایش به روی خاک کشیدن بود پلنگ من - دل مغرورم - پرید و پنجه به خالی زدکه عشق - ماه بلند من - ورای دست رسیدن بود
گل شکفته ! خداحافظ اگر چه لحظة دیدارت

شروع وسوسه‌ای در من به نام دیدن و چیدن بود
من و تو آن دو خطیم آری موازیان به ناچاری
که هر دو باورمان ز آغاز به یکدگر نرسیدن بود اگر چه هیچ گل مرده دوباره زنده نشد امابهار در گل شیپوری مدام گرم دمیدن بود شراب خواستم و عمرم شرنگ ریخت به کام منفریبکار دغل‌پیشه بهانه‌اش نشنیدن بود چه سرنوشت غم‌انگیزی که کرم کوچک ابریشمتمام عمر قفس می‌بافت ولی به فکر پریدن بود

No comments:

Post a Comment