صابر محمدی
به دست که میدادم این هوای طفل و
قلندری را که لای شفاعتم داشتم،
حاشیههای قطعی و سرسامِ ادب میدیدم
چه چیزی
عجب رانهای محشری.
دافِ یگانه را که پشتِ تصاویر هرزه نبود
چه کسی دست به دست میآورد روبهروی این تجسم
- کی بود کسی؟ با دو پایِ کی؟
وقتی انگیخته
سینهای شبانه - خلافِ تقارن در
معماریِ اسلامی؛ یکتا -
لای لبهای دوآلیسمی اتفاقی
نمکید بمکید
نمکید بمکید بود
البته در آغاز باید قید می شد:
اتمسفری که جویده نشود
ابرِ زبرِ سهند می شود
چه با ران
چه بی استخوا
صابر محمدی -
No comments:
Post a Comment