Ali Jahangiri علی جهانگیری
A*SH*N*A
Faramarz Soleimani عریانی ی ناب، عریانی ی به تصویر و حس. عریانی ی عطر صبح تنها در شعرهای پر طراوت علی جهانگیری جاری ست.-ف.س
َصبح است و من از جهات تو اطرافم
سمت می گیرم از طوالیِ طی
گاهی که روسری ات
عطر می شود و هوا را می رباید از ریه هایم
گاهی که پیراهنت رها
در بادهای شرقی و به روی لب هایم
گاهی که خورشید
از همه سمت ، صبح می شود
سمت می گیرم از طوالیِ طی
گاهی که روسری ات
عطر می شود و هوا را می رباید از ریه هایم
گاهی که پیراهنت رها
در بادهای شرقی و به روی لب هایم
گاهی که خورشید
از همه سمت ، صبح می شود
و این بهار به اشتباه
در تنم پرسه می زند
یکی نیست به من بگوید
بال این پروانه ،
اینجا ، میان این ترافیک چه می کند ؟
بوق نزن حیوان
دارم خواب می بینم
یکی نیست به من بگوید
بال این پروانه ،
اینجا ، میان این ترافیک چه می کند ؟
بوق نزن حیوان
دارم خواب می بینم
No comments:
Post a Comment