بتول عزیزپور
1388/6/31
بتول عزیزپور شاعر و پژوهشگر تاریخ و ادبیات
متولد مسجدسلیمان
- لیسانس ادبیات از دانشگاه تهران
- دکترای تاریخ از دانشگاه سوربن پاریس
- چاپ نخستین شعر در سن 13 سالگی در مجله فردوسی
- همکاری با رورنامه آیندگان ادبی و چهار فصل(ویژه نامه فرهنگی) روزنامه کیهان ایران
- عضو شورای سردبیری روزنامه دیدار چاپ آلمان
- نوشتن مقالات تحلیلی انتقادی ادبی در فصلنامه باران چاپ سوئد و تلاش چاپ آلمان (هدایت- فرزانه، گلشیری، نیما، مهشید امیر شاهی)
- چاپ بسیار محدود آثار شعری در رسانه های مجازی خارج از کشور
- از اعضای بنیان گذار دوره دوم تجدید حیات کانون نویسندگان ایران در سال 1356 خورشیدی
دفتر شعر:
1- « خواب لیلی» منتشر شده در ایران سال 1352 / ناشر انتشارات رز
2- « شعر آزادی» منتشر شده در ایران سال 1385 / ناشر انتشارات بیداران
3- « ماه در کابین» (گزینه اشعار سال های1364- 1358) منتشر شده در کلن، آلمان / چاپ اول / سال 1375
4 - «سرزمین مات» ( گزینه اشعار 1375 - 1364) منتشر شده در کلن، آلمان / چاپ اول / سال 1375
5 – « واژه ها و مداد» منتشر شده در اشتوتگارت، آلمان / چاپ اول. 1376
6- تجدید چاپ دو دفتر« سرزمین مات» و « واژه ها و مداد» توسط انتشارات نیما در اِسن، آلمان/ سال 1381
7- انتشار دفتر « فصل ها فرو می ریزند» توسط انتشارات نیما در اِسن، آلمان. 1381
در دست چاپ:
- دو دفتر شعر
- پژوهش تاریخی - ادبی در باره ادبیات مشروطه بر اساس اسناد دست اول و دست نویس های موجود در کتابخانه های فرنگستان در چندین جلد.
نشریه ی تاسیان از الطاف و توجه سرکار خانم عزیزپوردر طول انتشار این ویژه نامه تشکر می کند
دو شعر از بتول عزیزپور:
وگراستیزه کنی با تو بَر آیم من
روز روشنت ستازه بنمایم من
منوچهری دامغانی
سنگ و مترسک
پُو پُو
پُو پُوک
پُوک است سال
ستاره در روز می نماید حال
فلز کابوس
گُل ِ بزم چنگیز
سنگ و مترسک
رعشه به شانه می افتد
بال
بپَِرم
بتَنَم
بتابم
باز
خاطره های درهم برهم
به زمینِ جم
مرگ و رَشک
بر تنگنای خاک
سه پوزهْ اژی دَهاک
کامیاب ِ
تخت ِ زرین
بالش ِ زرین
فرش ِ زرین
و راه سخت
آه ای اندروای ِ زبَر دست
مرا کامیابی ارزانی دار
تا همهء هفت کشور
از مردمان
تهی کنم*
پشوتنو آواز سرو
مسافر خورشید
شانهء رود و
کاشانهء کوه
به یکسان
به مرگی ارزان
فرا میخواند
اَ
هُو
آهو
استارهء نا شاد
داشادِ انوشه
استوه انوشه
آراسته ء انده و آه
ستیهندهء اَندروا
اَندروای زبر دست
کُشندهء
کرانه و
کشتزار و
کبوتر
ایدر
آب های دیگر
ایدر
ابرهای ِ دیگر
ایدر
فرتوک
تَک
فرتوک
تُوک
فرتوک فگار
فرتوک !
کدام بهار
کدام کِنار
سال سال
سال های ِ رنگ تاز
حرف های ِ رنگ باز
می پَرد از خواب
با گریهء باد
سهند
سنگباران ِ
سحاب ِ
سردِ یاد
اسکُذار
اسکُذار ِ کدام پیام
کدام سوار؟
پُو پُو
پوک است سال
ستاره د ر روز می نماید حال.
آبان 1382
* اوستا / یشتها / کردهء پنجم / پژوهش دکتر جلیل دوستخواه / انتشارات مروارید / تهران 1377 / ص 451 .
ساعتِ صفر
کجای کارید آقا !
پوست ِ من از چشم های شما بافته نشده
که حرف های شما را بپوشد
هی رنگ شود
پاک شود
پاک شود رنگ شود
چقدر آینه را
این رُو و آن روُ می کنید
گذشته را
این چنین نمی شویند
پای هر فصلی میتوان نشست
و کتابی
که موی خدا را شانه میزند
ورق زد
ورق زد و بَست
بَست و نشست
پایِ همهء فصلها
و با جنگِ میکروبی
خدا حافظی کرد
در را قفل می زنید
دیوار را بالا می برید
دروازه
که دست در دست ِ نسیم دارد
با تَشر های شما
بسته نمی شود
کجای کارید
اصلاً خواب نمی بینم که خواب دیدم
البتّه درخت هم
عبور خواهد کرد
از چشم های سیمانیتان
و تا دلتان بخواهد
از حافظهء شما دور تر خواهد رفت
بالِ ریشه را میشکنید؟
دانه پرواز خواهد کرد
چقدر میتوانید صدایتان را بالا ببَرید
ساعتِ صفر
نشانیِ شما را
از تقویم همین روزها
خواهد زُدود.
مهر ماه
|
No comments:
Post a Comment