سیمین بهبهانی
پنجره ها بسته اند
عشق پدیدار نیست
دولت بیدار هست
دیده بیدارنیست
یار چوبسیار بود
دل سریاری نداشت
لیک دگر یار نیست
زلف سیه کار من
بس که گرفتار سوخت
جمله خاکسترش ماند و خریدار نیست
خیل وفاپیشگان از بر من رفته اند
جزهمه انکار من آن همه را کار نیست
حلقه بگوشان چرا
ترک ادب گفته اند
جزهمه انکار من
آن همه را کار نیست
آن همه شرم می برند
تا بفروشند به غیر
بنده بی شرم را رونق بازار نیست
ای غم بسیارمن یار من و یار من
باش که غدار دل غیر تو دریاد نیست
ای دل دیوانه خوعمر تبه کرده ای
لحظه چو گم شد مجوی
آب روان را بجوی
صورت تکرار هست
معنی تکرار نیست
Hosein Monzavi,lyricist
Monzavi's tombstone
Zanjan,Iran
گل شکفته ! خداحافظ اگر چه لحظة دیدارت
من و تو آن دو خطیم آری موازیان به ناچاری
No comments:
Post a Comment