Saturday, February 11, 2012

#3 : MOJ MOHAJERAT,S.GERAVANDI,M.NAFISI

.....Shahram Geravandi/Majid Nafici
مهاجرت شتابزده و گاه ناگزیر شاعران و نویسندگان و هنرمندان ما به خارج از کشور ، ادبیاتی را سر و شکل و هیات بخشیده و داده به نام ادبیات مهاجرت . نویسنده و شاعر و هنرمند مهاجر ، هنرش آغشته به دلتنگی است . شاید در زندگی شخصی آدم سرخوشی هم باشد . ولی من این دلتنگی را به همان میزان در شعر مانا آقایی می بینم که در شعر مریم هوله و گراناز موسوی و یا پیام فتوحی پور یا حتا در شعر اسماعیل خویی فرامرز سلیمانی 
و جلال سرفراز و یا نادر نادرپور روانشاد که البته هر کدام جایگاه خاص خود را دارند و سیاق و سبقه ی متفاوتی را برگزیده اند .
و یا در قصه نوشته های عباس معروفی و رضا قاسمی و یا نقدهای سینمایی پرویز جاهد حتا . ادبیات مهاجرت را باید در ظرف خودش به محاکات بنشینیم و داوری کنیم 
.  
شهرام گراوندی

شب ولی
امتداد مژه های خواب آلوده ی توست
که به کمندهای ناوک مژگان مجسمه های اساطیر قدیم می ماند
وقتی خوابیده ای
- علی الخصوص –
جهان از ترنم و ترانه
تهی ست

*
*
کوزه ی شای: نوروزانه
--------------------------------
بگذار تو را چون کوزه ای پر کند
و از دستهای تو
چون دانه های خوشبوی شای بردمد
نوروز خواهد آمد
و تو بر سفره ی هفت سین خواهی نشست
در آینه نگاه خواهی کرد
و همراه با ماهی سرخ
از تنگی تنگ آب خواهی رست
و از انزوای سنجد،
وقار سمبل،
اضطراب سیر،
مستی سرکه،
و شادی سکه خواهی گذشت
و همراه خواجه شیراز
از صدای عشق پر خواهی شد
و آنگاه، چه غم!
چون سیزده درآید
بر آبِ روان خواهی شد
و از زیبایی لحظه های عشق
با دشت و آسمان سخن خواهی گفت.
مجید نفیسی
١٩٩٥








Print all
In new window

کوزه ی شای: نوروزانه
 




کوزه ی شای: نوروزانه
--------------------------------
بگذار تو را چون کوزه ای پر کند
و از دستهای تو
چون دانه های خوشبوی شای بردمد
نوروز خواهد آمد
و تو بر سفره ی هفت سین خواهی نشست
در آینه نگاه خواهی کرد
و همراه با ماهی سرخ
از تنگی تنگ آب خواهی رست
و از انزوای سنجد،
وقار سمبل،
اضطراب سیر،
مستی سرکه،
و شادی سکه خواهی گذشت
و همراه خواجه شیراز
از صدای عشق پر خواهی شد
و آنگاه، چه غم!
چون سیزده درآید
بر آبِ روان خواهی شد
و از زیبایی لحظه های عشق
با دشت و آسمان سخن خواهی گفت.
مجید نفیسی
1995

The Persian New Year




The Persian New Year
by Majid Naficy
18-Mar-2012
Let it fill you as if you were a chia pot
And grow like fragrant watercress
Out of your hands.
The New Year will come,[1]
And you will sit
At the cloth of the "seven s's".
You will look in the mirror
And along with the red goldfish
You will be freed
From the confines of the fishbowl.
And you will pass
From the lonely ash tree,
The stately hyacinth,
The anxious garlic,
The drunken vinegar,
And the happy silver coin.
And along with the bard of Shirâz[2]
You will be filled with the sound of love.
And so, why be sad?
When the Thirteenth Day comes
You'll go with the flowing water
And speak to the sky and the earth
Of the beautiful moments of love.
Majid Naficy
July 28, 1995